ایستگاه منتظر

keep in touch with your loved ones

ایستگاه منتظر

keep in touch with your loved ones

یا علی

سلام به همه ی همه...

حالتون خوبه؟ مطمئنم که خوبه.! خوب پس خدا رو شکر. اول از هر چی بعد از ۲ روز تاخیر روز مادر و ولادت حضرت فاطمه (س) را به همه تبریک می گم.

این چند روزه که نبودم راستش بودم ولی انقدر فکرم مشغول بود که هر بار که خواستم بنویسم نشد.  مشغوله چیزای بی خودی هم نبود خدا رو شکر و نتیجه ی خوبی هم داشت.

تو پرانتز بگم( قدر مادر و پدر هاتون رو خیلی خیلی .. زیاد بدونید)

قبل اینکه می خواستم بیام اینجا و ۱ چیزایی بنویسم انقدر مطلب با موضوع های مختلف تو ذهنم بود که نمی دونستم کدومشو بنویسم ؟؟؟ آخه...

بگذریم ...

از چی بگذریم ؟؟؟؟ من که تا حالا چیزی نگفتم که بگذریم؟؟ اصلا حال درست حسابی هم ندارم . وقتی ۱ سری وقتی باهاشون صحبت می کنی همین جوری نگاهت می کنن ... البته منظورم با کس خاصی نیستا!!! خوب آدم حالش گرفته میشه دیگه

هر چی فکر می کنک نوشتنم نمیاد

نمی دونم چرا؟ آخه انقدر گذشته کسی به حرفم گوش نکرده که دیگه ...

نیا مده بودم اینجوری بنویسم ولی خودش اینجوری رو کیبورد اومد. منو ببخشید

 

یا علی

۱۷ تیر ۸۵

سلام...

امشب هم یکی دیگه از شبهای سال گذشت و فردا هم ....

توی آپ قبلی از گذر زمان و .. این صحبت ها حرف شد ولی صرف یادآوری جمله بالایی رو گفتم.!!!

 

عجب روزی بود امروز . وقتی پیش دانشگاهی رو دیدم با چه خوشحالی دارن با هم حرف می زنن و حال می کنن ۱ لحظه دوست داشتم که جای اونا باشم و لی بعد منصرف شدم ...

آره دیگه این پیش دانشگاهیا(دانشجو ها!!) از همین امروز فرداس که ماشین بابا رو بلند کنن و برن اینور اونور گشت و گذار..       اصلا به من چه اونا چی کار می کنن !!(به فکر خودمون باشیم).

دیگه داره بازی رده بندی شروع میشه و قراره آلمان ببره!!

پس منم برم ببینم نتیجه چی میشه. ولای اصلا امشب برا این اومدم اینجا چون می خواستم اینو بنویسم

خدایا

رحمتی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورقوتم بخش تا نانم و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم

خدایا به من چگونه زیستن را بیاموز

چگونه مردن را خود خواهم آموخت.


 

اسمشو هر چی می خوای بذار!!

سلام به همه دوستای خوبم...

همتون خوبید؟ معلومه که خوبید . منم بد نیستم ...

بد جوری درگیر گرمای تابستون شدم. (خدا وکیلی گرم شده !!.) جای همه خالی جمعه ای ۱ کوه رفتیم همچین خوب بود . حالم جا اومد.اون بالا باز هوا بهتر بود اما ۱ چیزایی بدتر بود(حالا اون چیزا باشه کسی خواست بدونه خصوصی بهش می گم!!!!).

آره خلاصه هر روزمونو ۱ جوری داریم می گذرونیم. البته این تابستون ۱ تابستونه دیگس اگه گفتی برا چی؟؟؟ ... برا اینکه ۱ سال از پارسال گذشته !! و از ۲ سال پیش ۲ سال . اینو برا خنده نگفتم چرا داری می خندی؟  !! اما جدی وقتی به ۱ سال پیشم یا نه همین ۶ ماته پیش نگاه می کنم به خیلی از کارهام می خندم . کارهایی که سر اونا چقدر وقت مزاشتم . بهش فکر می کردم. با اینو اون بحث می کردم. ولی الان میبینم که اصلا ارزششو نداشته . (واقعا می خندما!!) ..  اما ۱ چیزی باید یادم باشه که اگر ۱ روزی برسه که به همه اتفاقات بخندم . کلاهم پس معرکه است.

به بعضی هاشون بخندی خوبه   در صورتی که برات تجربه بشه و دفعه بعد ازش استفاده کنی..  اما به خیلی از کارهای گذشتم هم اصلا نخندیدم و حتی روشون بیشتر فکر کردم.

حالا بماند چی بود

سرتو درد نیارم آخه سر خودم درد گرفت. !  بد نیست ۱ وقت هایی یا ۱ جای خاصی رو برا خودمون مشخص  کنیم بعدش ۱ چند روزی یا چند ... به عقب برگردیم.

ارادتمند شما

      محمد

وقت تنگ است..

سلام علیکم...

خودمونیش سلام چطوری؟!!

هر چی فکر میکنم می بینم هیچی نشده وقت داره تموم میشه. منم مثله همیشه نه تنها از وقت استفاده نمی کنم بلکه ۱ جوری می خوام زود تر تموم شه..

حالا چرا ِ باید یشینم ببینم مشکل کار کجاست؟

دلم می خواد ۱ جور دیگه شروع کنم ِشروع کردنی!!

برا امروز بسه .

هر چی سعی کردم چرت و پرت بگم نشد.چرت پرتم نیومد. بازم ببخشید...

محمد