با فتاح...
سلام...
تا حالا چند بار سلام کردیم؟؟؟
تا حالا چند بار صدامون زدن؟؟
تا حالا چند بار کمکم خواستیم؟؟ از کی خواستیم؟
اصلا چرا باید آدم دوست داشته باشه یا برای کسی دوستی کنه؟ از کجا مطمئنی که طرفت هم بعدا کمکت می کنه؟ اصلا از کجا می دونی که اون هم دوست داره؟
اصلا کی گفته باید دوست داشته باشیم کسی رو؟؟
هر موقع به دوستیهام فکر می کنم نمی دونم چرا اون لحظات سختش یادم میاد . خوشی هاش رو خیلی باید فکر کنم تا یادم بیاد بقیه رو نمی دونم ؟ اما من اینجوریم/...
چرا وقتی به کمک دوستانت احتیاج داری همه دورت رو خالی می کنن حتی نزدیک ترین هاشون. البته من هم حق می دم به اونها چون خود من وقت نیاز به داد دوستانم نمی رسم!؟؟
پس چه انتظاری هست؟ من سر در نمی یارم...
دقیقا وقتی می خوای که دورت باشن نیستن!!! زنگ می زنی آقا میگه شمالم!! خوب من هم می گم خوش بگذره نمی تونم بگم پاشو بیا تهران کارت دارم که..
اما بحث شیرین عشق که نمی خوام در موردش صحبت کنم . پس بحث نمی کنم!....
۱ بحث تکراری هم هست که می خوام مثل بقیه بگم : روی خندان... دل گریان...
خیلی عشقولانه شد؟؟؟ شرمنده قصد همچین کار قبیحانه ای رو نداشتم!
البته به جوان های عاشقمون بر نخوره ها . من خودم رو دارم میگم...؟!
یک جمله ای را دیدم خیلی ازش خوشم اومد . البته ببخشید copy right می کنم . اگر دارید اینجا رو می خونید. خودتون می دونید..
بی دریغ دوست بداریم تا بی شائبه دوستمان بدارند
همین...
حالا درست یا غلط بودنش با خودتون...
محمد
سلام
می خواهم در مورد پستت بنویسم اما چون فکر می کنم که از دستم دلخوری نمی نویسم!
به نظر من باید همه چیز بیان باشه تا دلخوری ایجاد نشه
درسته من خیلی بی معرفتم
اما تمام تلاشم رو می کنم که در لحظات سختی کنار دوستام باشم
اما پیش خودم باید هزارتا چیز رو بالا و پایین کنم و بسنجم!
نمی خواهم از طرف من حتی یه خار تو چشم دوستم بره!!!!
شاد باشی